شمع

نخ داخل شمع از شمع پرسید:چرا وقتی من میسوزم تو هم آب میشی؟شمع گفت مگه میشه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم؟

نظرات 5 + ارسال نظر
مهتاب جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:11

سلام فرهاد جان
خوشحالم کردی که بهم سر زدی اگه کاری از دستم بر بیاد خوشحال میشم برات انجام بدم.

ممنون گلم

مهتاب جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:13

من که با نغمه ی پر سوز تو عادت دارم

باز از چشم سیاه تو شفاعت دارم

گرچه لبخند تو دیریست زیادم رفته

من به سرفصل نگاه تو ارادت دارم . . .

مینو شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:16 http://suncity2000.blogsky.com

آخ که منو به فکر فرو برد
فداکاری و جوانمردی که کم پیدا میشه
ولی ...... فداکاری رو از شمع بیاموز که ..... دیگه بقیشو بلد نیستم

خواهش میکنم گلم

رها پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:20 http://delemajnon.blogsky.com/

فرهاد جان سلام ممنون می شم به وبلاگ من بیای و نظرات خودت رو در خصوص دلنوشته هایم به یادگار بگذاری . مرسی گلم

یاسمین شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 http://zyz.blogsky.com

خیلی وقته بهم سر نمی زنی
یه دنیا غصه دارم






مثلا این که...
دلم می خواست تو ایران باشم
یا
دلم می خواست یه دوست ایرانی داشته باشم
یا
بی خیال بابا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد